خیال
چی بگم من
کاشکی بودی تا دلم تنها نمی مرد
سیل گریه هرشب هرشب هردو چشمامو نمی برد
کاشکی بودی تا که رویامو می دیدم
تا تو خال آسمون اون دو چشمات می پریدم
کاشکی بودی.....کاشکی بودی..........کاشکی بودی
اگه بودی ستاره سوسو نمیزد
میدرخشید مثل خورشید، با دو چشمات مو نمیزد
اگه بودی شب فراری می شد از زندگی من
زندگی من رو میفهمید، گم میشد دلتنگی من
اگه بودی میخونه من رو نمیدید
دست بی رحم غریبی گل خنده ام رو نمی چید
اگه بودی.........اگه بودی......اگه بودی
چی بگم من
تو که نیستی
خیلی وقته دیگه رفتی
خیلی وقته دیگه من رویا ندارم
اسمم از یاد تو رفته، تو خیالت جا ندارم
من هنوز با خاطراتت میزنم پیمونه هر شب
یاد تو گرمی مستی ، با خیالت میکنم تب
+ نوشته شده در سه شنبه پانزدهم مرداد ۱۳۸۷ ساعت 9:37 توسط محمد مهدی صدری
|